نــا گــفـــته هـا ...

وقتشه که با خدا آشتی کنیم!

امام زمان (عليه السلام) به من فرمود: (به اذن خدای تعالی برخيز) ومرض فلج بكلّی از من برطرف شد...

جمال الدّين زهدری در حلّه مبتلاء به فلج شديدی شده بود، اقوام وفاميلش او را به اطبّاء زيادی نشان دادند، كه شايد معالجه شود ولی هر چه آنها بيشتر او را معالجه می كردند او كمتر عافيت می يافت.

بالأخره وقتی از معالجه اش مأيوس شدند تصميم گرفتند كه او را يك شب در مقام حضرت صاحب الامر (عليه السلام) كه در حلّه است دخيل كنند.

خود وی قضيّه را اينگونه نقل مى كند: (من مبتلاء به مرض فلج بودم، ولی آن شب كه مرا به مقام حضرت بقيّة اللّه (عليه السلام) برده بودند چيزی نگذشت، كه ديدم مولايم حضرت صاحب الامر (عليه السلام) از درب مقام وارد شد.

من سلام كردم، جواب مرحمت كرد وبه من فرمود: (برخيز).

عرض كردم: (آقا جان يك سال است كه قدرت بر حركت ندارم).

باز فرمود: (به اذن خدای تعالی برخيز). وزير بغل مرا گرفت وبه من در ايستادن كمك كرد.

من برخاستم در حالی كه هيچ اثر از كسالت در من نبود وبه كلّی مرض فلج از من برطرف شده بود وآن حضرت غائب گرديد.

وقتی مردم مرا در اين حال ديدند ومتوجّه شدند كه حضرت بقيّة اللّه (عليه السلام) مرا شفا داده اند، به سر من ريختند ولباسهای مرا پاره پاره كردند وبردند، ولی دوستان مرا به خانه بردند ولباسم را عوض كردند...

شفا گرفته بودم ...

نظرات شما عزیزان:

sherlock